من 5 لباس مورد علاقه دوران کودکی را بازسازی کردم. این چیزی است که من به آن رسیدم …

سال 1998 است. اولیویا رودریگو پنج ساله منفی است. من نمی دانم که من دوران نوجوانی خود را با گوش دادن به پارامور و بیست سالگی خود به گوش دادن به موسیقی نوشته شده توسط دخترانی که همچنین به پارامور گوش می دهند ، سپری خواهم کرد. من نمی دانم هایلی ویلیامز کیست ، یا لرد ، یا اولیویا رودریگو. من سه هستم. من کسی را نمی شناسم. اگر فشار بیاورید ، به شما می گویم نام پدرم “آقای” بود.

سه سالگی اولین باری بود که من احساس سبک خود را توسعه دادم. منظورم این است که من بیدار می شوم و بدانم دقیقاً چه می خواهم بپوشم و اگر کسی اجازه ندهد آن را بپوشم پنج تا سی دقیقه فریاد می کشم. با افزایش سن ، این احساس سبک تغییر کرد. این کمتر از من شکل گرفت و بیشتر از تأثیرات دیگر در زندگی من – همکلاسی ها ، دوستانم ، آنچه در رادیو گوش می کردم ، که در فیلم ها می دیدم ، فصل سوم شایعه دختر، و برچسب #زیبایی در Tumblr (صفحه کاوش اینستاگرام در اوایل سالها).

در ابتدای تابستان امسال ، وقتی هر لباسی را که کنار هم می گذاشتم ، برای لذت خیره کننده آفتاب و خنده و آغوش دوباره ، من تصمیم گرفتم ساعت را به 1998 برگردانم ، برای الهام گرفتن از زمانی که اگر بخواهم هر چیزی می تواند یک ظاهر باشد.

بنابراین در ابتدای تابستان امسال ، وقتی هر لباسی که کنار هم قرار می گرفتم برای شادی خیره کننده آفتاب و خنده و بغل دوباره احساس بی حالی می کردم ، تصمیم گرفتم ساعت را به 1998 برگردانم ، برای الهام از زمانی که هر چیزی می تواند یک نگاه باشد اگر می خواستم باشد

کمان

من سالهاست کمان نمی پوشم ، اما چیزی در مورد آن بارت صورتی کوچک به من یادآوری کرد که من قبلاً عاشق گیره مو و روبان های فلاپی بزرگ بودم. این در واقع یک کمان نبود ، فقط یک قطعه ابریشم صورتی باقی مانده از یک پروژه خیاطی بود ، اما طول آن بسیار مناسب بود تا مقدار زیادی موهای قرنطینه را به صورت دم اسبی قابل عبور درآورید (بند موهای من از بین رفته است).

من 5 مورد از لباس های مورد علاقه دوران کودکی خود را بازسازی کردم.  این چیزی است که من به آن رسیدم ...

آستین های پف کرده

آستین های پف کرده! این نگاه برای من تا دوران دبستان نیز ادامه داشت. دوست داشتم آن از گرین گیبلز و او عاشق آستین های پف کرده بود ، بنابراین من عاشق آستین های پف کرده بودم. از همان ابتدا که آشپزی می کردم ، پوشیدن آنها را متوقف می کردم – آستین های غول پیکر و شعله های باز به خوبی با هم ترکیب نمی شوند – اما آنها آنقدر راضی کننده هستند که فکر می کنم ممکن است در پاییز امسال به کمد لباس من بازگردند.

من 5 مورد از لباس های مورد علاقه دوران کودکی خود را بازسازی کردم.  این چیزی است که من به آن رسیدم ...

روشنایی

این کت شلوار برای من یک هدیه تولد بود و از هر چیزی که مالک من است درخشان تر است ، اما یک پارچه بودن آن باعث می شود همه رنگ ها راحت تر پوشیده شوند. این باعث می شود من به عنوان یک شخصیت در یک فیلم متحرک احساس کنم ، به بهترین شکل!

من 5 مورد از لباس های مورد علاقه دوران کودکی خود را بازسازی کردم.  این چیزی است که من به آن رسیدم ...

لایه های

هرکسی که با پوشیدن لباس هایی در غرب میانه بزرگ شده است ، تکنیک “مد روز” لایه بندی کردن جوراب شلواری پشمی و لباس زیر بلند را در زیر لباس های تابستانی می داند تا آنها را “زمستانی” کند. هم اتاقی من این لباس خاص را “رن فریر گوتیک” نامید ، اما من آن را دوست دارم زیرا باعث می شود هم احساس تند و قوی داشته باشم. (من از روز اول سیزده اینچ مو از دست دادم ، که کمک می کند.)

من 5 مورد از لباس های مورد علاقه دوران کودکی خود را بازسازی کردم.  این چیزی است که من به آن رسیدم ...

پیراهن های عرقی

فراتر از چند پیراهن فرسوده ، بسیار نرم ، اما در روزهای بهتر از دانشگاه ، من واقعاً فردی پیراهن نیستم. آنها برای پرتاب کردن لباس خواب برای بیرون آوردن زباله یا لایه بندی روی ترمال برای دویدن پاییز عالی هستند ، و من وقتی آنها را به عنوان پوشاک برای کار/مدرسه/داوطلبانه و غیره تهیه می کنم – که چیزهای رایگان را دوست ندارند – بسیار دوست دارم! من معمولاً دست از سرم برنمی دارم تا آنها را برای خودم بخرم. سپس ، در زمستان امسال ، در جستجوی اینترنتی لباسهای راحتی ، این پیراهن های هنری آلبوم دوزی شده را کشف کردم و وسواس زیادی دارم. چرا هیچکس به من نگفت که پیراهن ها اینقدر خوب بودند ؟؟

(همه به من گفتند. من سرسخت هستم. همه همچنین به من گفتند که تلفن هفت ساله ام را ارتقا دهم و همانطور که احتمالاً می توانید بگویید ، من بالاخره این کار را کردم! لطفاً تمام کیفیت تصویر قبلی را ببخشید.)

من 5 مورد از لباس های مورد علاقه دوران کودکی خود را بازسازی کردم.  این چیزی است که من به آن رسیدم ...

هر درمانگری که تا به حال داشته ام از من خواسته است تا در شرایط استرس زا انواع تمرینات مشابه را انجام دهم. آنها می گویند: “خود جوانتر خود را تصور کنید.” “ببینید او روبروی شما ایستاده است. حالا او را در آغوش بگیرید و به او بگویید همه چیز درست می شود. قرار است رسیدگی کنی. »

من آن ورزش را دوست دارم – و اغلب آن را انجام می دهم – زیرا به من یادآوری می کند که این نسخه از خودم را جشن بگیرم: یک فرد بالغ که مالیات می پردازد و خانه خود را تزئین می کند ، برای افرادی که دوست دارد وقت می گذارد ، برای چیزهایی که به آنها اعتقاد دارد می جنگد و هرگز تماس با خانه را فراموش نمی کند شخصی که بتواند از عهده آن برآید.

اما اخیراً ، این تمرین همچنین به من یادآوری کرد که باید برای همه آن تکرارهای جوانتر خودم سپاسگزار باشم. سه سالگی من فوق العاده بود! او آنچه را که احساس می کرد احساس کرد ، آنچه را که نیاز داشت گفت ، لگد زد و فریاد کشید و خواست تا به خواسته خود از جهان برسد. در حالی که بدیهی است این مدلی نیست که من بخواهم از آن تقلید کنم ، امیدوارم بتوانم خودانگیختگی او ، حس بازی او و محض بودن او را هدایت کنم. اعصاب کمی بیشتر در زندگی روزمره امبه و چه جالب ، اینکه همه افرادی که زمانی بودیم می توانند راههای جدیدی را به ما بیاموزند.