چگونه می توانید قدرت بازی در بزرگسالان را دوباره کشف کنید

یک بار ، خیلی وقت پیش ، من بچه بودم. و حالا من دارند یک بچه. و شاید تصور کنید که سالهای طولانی من بین دوران کودکی و مادری یک تحصیلات طولانی مدت ، یک دوره مستمر و پیشرو در زمینه یادگیری ، رشد و پیشرفت بوده است ، اما در حقیقت ، فراموشی زیادی رخ می دهد. وقتی نوبت به بازی می رسد ، ما حتی می توانیم آن را واپسگرایی نامید.

بچه ها می دانند چگونه بازی کنند. اما اگر شما مانند من هستید – که باید بگویید ، یک بزرگسال معمولی – ممکن است این مهارت را در طول زمان از دست داده باشید. شاید به دلیل استفاده ناچیز از کار افتاده باشد ، یا شاید هنگامی که دنیای کار و تصمیمات جدی توجه شما را جلب کرده است ، عمدا آن را کنار بگذارید. بنابراین این را آغازگر بازی در نظر بگیرید. من تقریباً در سه سال بازی با پسر نازنینم چیزهای زیادی آموخته ام و اینجا هستم تا آن را با شما به اشتراک بگذارم.

اول ، برخی از اصول. ممکن است شما مانند من بازی نکنید ، اما اگر بتوانید فعالیتهایی را پیدا کنید که به نوعی با این اصول مطابقت داشته باشد ، به چیزی علاقه دارید.

  1. پرشور باشید ، وابسته نباشید. یعنی برو همه جانبه در هر فعالیتی که وسط آن هستید ایجاد ایستگاه شستشوی ماشین با استفاده از چندین کاسه مخلوط پر از آب و تک لگو در خانه؟ آره. صرف دو ساعت برای ساختن آن در وسط اتاق ناهار خوری فقط برای انجام پازل بعد از ساختن احساس می کنید؟ همچنین بله به آنچه در مقابل شماست علاقه مند شوید. و وقتی این شور فروکش کرد ، شرمنده نباشید. این بار این نمایش روند خود را طی کرد.
  1. هر چیزی هر چیزی است. به عنوان بزرگسال ، ما نفرین وحشتناکی داریم که بدانیم همه چیز چیست. بچه ها نه چندان زیاد هیچ دلیلی وجود ندارد که یک موز نیز ماه نباشد و قطعا هیچ دلیلی وجود ندارد که ماه برای محافظت از یک کامیون هیولا که هنوز ساخته نشده باشد نیز محافظتی نباشد. برای کمی فلسفی شدن ، گاهی اوقات فراموش می کنیم که واقعیت اینطور نیست موجود است بلکه با استفاده از کلمات ، زبان به ما کمک می کند واقعیت را تقریب زده ، به سمت آن حرکت کنیم و نشان دهیم. سعی کنید دوباره اجازه دهید هر چیزی هر چیزی باشد.
  1. حرکت آهسته کمک می کند. پیاده روی و واگن سواری یک تمرین روزانه در خانه ما است و حتی اگر مسیرهای یکسانی را بارها و بارها طی می کنیم ، همیشه چیزهای جدیدی را کشف می کنیم: وسایل نقلیه ساختمانی که تعمیر پیاده روها را انجام می دهند ، شکوفه های جدید در باغ ما ، اشکال مختلف در ابرها ، واقعیت این است که آن کامیون زرد رنگ بود وجود دارد ، اما اکنون این است اینجا (و غیره). همه این موارد برای کودک نوپای من بسیار مهم است. ما نظاره گر تغییر جهان هستیم ، به آرامی ، با ظرافت ، و هر مشاهده ای برای او مانند وحی است. چرا برای من هم نه؟ چرا شانس تماشای جهان را در حالی که من نیز در آن حرکت می کنم ، مسلم می شمارم؟

اکنون که این اصول را در نظر گرفته ایم ، بیایید بازی کنیم. ~ می خواستم چند فعالیت واقعی را ارائه دهم که احساس می کنم واقعاً می توانم بازی را به طور کامل بپذیرم.

استفاده كردن ماسه جنبشی آره! شما ، فردی با یا بدون کودک نوپا ، باید مقداری از آن را دریافت کنید. این همه سرگرمی های ساختمان قلعه شنی ساحلی را به شما باز می گرداند ، اما پوشش روی این نوع ماسه ها مانع از غرق شدن دانه ای ناگهانی احساس می شود که همه جا شن و ماسه وجود دارد ، و مهمتر از همه ، دیدن آن مانند جادو است. به نوعی هم جامد است و هم مایع ، هم سفت و هم روان. راستش را بخواهید ذهنم را درگیر کرده است. و چرخاندن آن در دستان من فقط سرگرم کننده نیست – اغلب من برای کودک نوپا آجر می سازم تا با توپ خراب کننده آن را به زمین بکوبد – بلکه نوعی زمین زدن و کمی آرامش بخش است. شن و ماسه جنبشی ، مانند ماسه ساحل ، بازی های تفریحی و سایر فعالیت های قالب پذیر ، یک عمل فیزیکی تمرکز را با احساس شگفتی در ایجاد چه چیزی ترکیب می کند. به نظر من این بازی بی نقص است.

آموزش نقاشی حیوانات نوزاد. این دقیقاً همان چیزی است که به نظر می رسد. من به آرامی نقاشی حیوانات کوچک ناز را یاد می گیرم. بگذارید اولاً معلوم شود که من هنرمند نیستم. اما کودک نوپای من صادقانه معتقد است که من می توانم هر چه او بخواهد بکشم – چه اعتماد به نفس مطلق! از من خواسته شده است که یوک و کدو تنبل ، بیل مکانیکی و شخصیت های برنامه های مورد علاقه او را بکشم. من مدام می شنیدم که نقاشی ها را بهانه می کنم – “آه ، متأسفم ، این یک پاندا عالی نیست ، نه ؟!” تا اینکه سرانجام فهمیدم بدون شک این حس را در او ایجاد کردم که عدم مهارت در کاری شرم آور است. البته اینطور نیست. بد بودن در چیزها فوق العاده است. و این فوق العاده است که تصمیم بگیرید آنها را به هر حال با اشتیاق درگیر کنید. اشتیاق بدون دلبستگی یا حتی مهارت: این بازی است. و به همین دلیل است که من سعی می کنم از فرصتی که برای نقاشی با کودک نوپایم دارم استفاده کنم ، نه اینکه از آن ناراحت یا بهانه بگیرم. من تصمیم گرفتم که نقاشی را دوست دارم و آنقدر دوست دارم که بخواهم آن را انجام دهم بیشتربه

بد بودن در چیزها فوق العاده است. و این فوق العاده است که تصمیم بگیرید آنها را به هر حال با اشتیاق درگیر کنید. اشتیاق بدون دلبستگی یا حتی مهارت: این بازی است.

ساخت پشته ها. من واقعاً نمی دانم آیا چیزی به نام بازی بدون پشته وجود دارد یا خیر. چیزی را بیابید و با آن یک دسته بسازید. دسته ای از صندلی ها ، بالش ها و پتوها برای ساختن دژ ، دسته ای از کتاب ها برای خواندن یا راه اندازی وسایل نقلیه ، انبارهای کارت در تلاش برای شکستن رکورد جهانی بلندترین خانه مستقل کارت. پشته ها! فقط بسیار مهم هستند. فقط ، لطفاً چیزی را بیابید که می توانید روی هم چیده و فوراً آن را انجام دهید.

نه گفتن. خوب ، شاید این شبیه بازی به نظر نرسد – صدای من را بشنوید. بچه ها ارتباط کاملاً باورنکردنی با مرکز دانش سطح روده خود دارند. فقط از فرزندم بپرسید کیست هرگز بلوبری را امتحان نکرده است، در عین حال اصرار دارد که می داند در مورد بلوبری چه احساسی دارد. او همچنین به عمیق ترین معنا می داند که ما باید هر روز در چه مسیری قدم برداریم. او با سلیقه و ترجیحات خود تنظیم شده است (حتی اگر هنوز متوجه نشده است که او در مورد بلوبری خیلی اشتباه می کند) به نحوی که من احساس می کنم از آن جدا شده ام. منظور من این است که بگویم ، او هنوز در تلاش برای پیمایش در کل جهان “باید” تحت تأثیر قرار نگرفته است – که او باید از زغال اخته و همچنین هر نوع غذای ارگانیک ، ارگانیک ، بدون ظلم و ستم استفاده کنید باید پوشیدن لباسهای خاص برای “تناسب” با همسالان خود ، یا او باید برای انجام یک کار عملی زیرا او باید برای پول درآوردن ، از بدهی خارج شدن ، تامین روزی خانواده … و غیره. نه گفتن ، هر چند وقت یکبار ، تحت فشار “باید” های مختلف اجتماعی مانند یک شورش کوچک است که جایی برای بازی ایجاد می کند. زیرا در قلب بازی آزادی نهفته است – و فقط آزادی اعلام اینکه موز ماه است یک گلگیر است. اگر مقید هستید بایدها، جایی برای آنچه که در آن است وجود ندارد.

من هیچ تردیدی ندارم که بخشی از یادگیری آرام و آهسته من از هنر بازی به این دلیل بوده است آنچه لازم است قضاوت ارزشمندتری در مورد نحوه گذراندن وقتم شد چه چیزی ممکن استبه برخی از آن خوب و خوب است. اما زمان بردن (و خوب ، درمان) طول کشید تا بفهمم که من در تلاش برای بزرگ شدن بیش از آنچه که باید از دست داده ام. معلوم است که من هنوز دوست دارم با میسی الیوت در مقابل یک آینه تمام قد برقصم. به نظر می رسد که من هنوز دوست دارم بر اساس حال و هوایم صبح لباس بپوشم و نه لیست کارهای روزانه ام. معلوم شد که من واقعاً شن و ماسه جنبشی را دوست دارم.

معلوم می شود ، ما مجبور نیستیم قسمتهایی از خود را که شگفت انگیز است ، سرگردان باشیم ، آن پیچ و خم را کنار بگذاریم ، و به آرامی شانس مشاهده جهان در حال ظهور را به خود جلب کنیم. ما هنوز می توانیم یاد بگیریم ، ایجاد کنیم ، رشد کنیم و نه بگوییم. ما هنوز می توانیم بازی کنیم – و (نه به لیست شما اضافه کنیم باید)، من فکر می کنم ما باید.

چه فعالیتها یا اصولی به شما کمک کرده است که قدرت بازی را برای خود دوباره کشف کنید؟ در زیر در نظرات زنگ بزنید!