اوایل دهه 90 بود که من و شوهرم تازه ازدواج کرده بودیم ، هر دو در مدرسه تحصیلات تکمیلی در جنوب شرقی اوهایو تحصیل می کردیم. ما اولین خانه خود را اجاره کردیم: یک خانه کوچک با مساحت 615 متر مربع و 97 ساله با دو اتاق خواب ، یک حمام کوچک که به روز نشده و یک آشپزخانه با اجاق گاز اصلی. با اجاره 350 دلار در ماه ، اولین خانه رویایی از هر نظر بود. نمای بیرونی به رنگ خاکستری دلپذیر رنگ آمیزی شده بود – یک دهه و نیم قبل از این که سایه های خاکستری در دکوراسیون همه جا خشن شود. در حیاط جلویی ، باغهای چند ساله و خوشمزه پایه را در آغوش گرفتند و از بازدیدکنندگان گاه به گاه ما با موجی از گل اطلسی که در میان شمعدانی وحشی ، گلدن گل ، مومیایی زنبور و سوزان چشم سیاه چشم می پوشیدند استقبال می کردند.
آدرس ما خیابان هادسون 23 بود ، شماره هایی که دقیقاً بالای شکاف پست در ایوان جلویی ضمیمه شده بود. شکل ، اندازه و رنگ لمس روی آن دو شماره را به خاطر می آورم ، نه تنها به این دلیل که آنها اولین آدرس مشترک ما بودند ، بلکه به این دلیل که مستقیماً از نوسان ایوان جلویی با زنجیرهایی از سقف چوبی سفید آویزان شده بودند ، در چشم انداز مستقیم ما قرار داشتند. این نوسان “نقطه” ما بود: جایی که می رفتیم یک لیوان شراب ارزان بخوریم ، از یک کاسه مشترک ذرت پخته شده بخوریم و از همکاران مقطع راهنمایی شکایت کنیم. از آن نوسان ، ما نیز اغلب یک بازی کوچک انجام می دهیم: چه کسی می تواند یک تکه پاپ کورن را با سرعت و دقت مناسب پرتاب کند و آن را روی یکی از بیرکنستوک های دور انداخته شده ما قرار دهد. پرش واقعی من ممکن است ضعیف تر از همسرم باشد ، که در دانشگاه بازی می کرد ، اما بازی پرتاب پاپ کورن من در آن زمان قوی بود (هنوز هم ، btw). بازی دارای یک قانون واحد بود: اولین فردی که قطعه ای را روی صندل فرود آورد از رفت و برگشت ایوان معاف بود. و دارای حقوق فخرفروشی بود.
شب ، ایوان جلوی کوچک ما هم با چند شمع و هم با نور ضعیف یک تابلو روشن از مشاغل کوچک در حدود یک چهارم بلوک در خیابان گوشه ای روشن می شد. به گفته صاحب آن ، ری ، “Be Safe Lock & Alarm” دهه ها آن گوشه را نگه داشته بود. هنگامی که زنگ هشدار اتومبیل استاندارد نبود ، این دستگاه قفل ساز و دزدگیر ماشین در آتن کوچک اوهایو بود. در مقطعی از اولین سال ازدواج ما ، “Safe Lock & Alarm” نه تنها همسایه و چراغ شب ما شد. همچنین برای ما تبدیل به یک مراسم خداحافظی شفاهی شد. وقتی من یا او برای سفری از در خارج می شدیم ، یا حتی برای یک کیسه یخ به سوپرآمریکا می رفتیم ، یکی از ما که در خانه می ماند می گفت: “ایمن باشید!” که دیگری با آن تماس می گیرد: “قفل و زنگ!”
قلب و چهره ما با صدای آن تماس و پاسخ دو ثانیه ای لبخند می زند: پنج کلمه ، یک لحظه کوچک ادای احترام به واقعیت مشترک کوچک ما. صدای ما “در امان باشید” … تعدادی تغییر شغل ، برخی چالش های بهداشتی ، فراز و نشیب های طبیعی سه دهه ازدواج ، و اجاره/خرید/فروش بیش از تعداد انگشت شماری خانه از آن زمان تا کنون.
این یک مراسم کوچک است که همچنین زمانی را یادآوری می کنیم که ما کلیدها را در هاچ بک مزدا 626 86 قفل کردیم ، اشتباهی که ما را ملزم کرد تقریباً یک هفته از کمک هزینه مدرسه خود را به ری بپردازیم. آن زمان خنده دار نبود ، اما به مزاح بازی تبدیل شد ، زیرا هر کدام نسخه خودمان را درباره نحوه/زمان/چرایی قفل بازگو می کنیم. (تقصیر من نبود ، btw.) و همچنین یک آیین ارتباطی چهار کلمه ای پایدار است که ما با یک بازیگوشی که ممکن است برای دیگران بی اهمیت به نظر برسد ، بیان می کنیم ، اما یکی از آنهایی که من آموخته ام چیزی جز این نیست.
[Playful rituals] راههای عمیقی برای تغذیه روابط ما ، تزریق آنها به شادی و حساسیت های مشترک است. آنها در گفتار یا تکرار خود به ما یادآوری می کنند که چگونه یکدیگر را می شناسیم به گونه ای که فقط ما ، اعضای جهان مشترکمان ، می توانیم و می توانیم انجام دهیم.
در واقع ، مطالعه ماهیت آیین های بازیگوشانه در روابط تقریباً مورد توجه همه تحقیقات من به عنوان یک دانشمند اجتماعی بوده است.
من عاشق کارم هستم: مأموریت بررسی و تجزیه و تحلیل نحوه ایجاد نام مستعار افراد برای یکدیگر (عسل ، پو ، کدو تنبل ، باتلی ، خواهر پولکی-همه اسامی واقعی که با من به اشتراک گذاشته شده است). شیوه ای که زوج ها نام احمقانه ای برای اعضای بدن یکدیگر ، عملکردهای بدن یا دعوت از فعالیت جنسی ایجاد می کنند (آقای D ، سوسیس کوچک ، گلدان عسلی ، بیایید به “ملکه شیر” برویم – کلمات و عبارات واقعی زوج ها که می توانید از آنها استفاده کنید تخیل برای تشخیص) من عاشق مطالعه و یادگیری شیوه های ایجاد بازی های سرگرم کننده و شوخی با دوستان ، همکاران ، همسران و حتی بچه هایمان هستم. به عنوان مثال ، یکی از زوجینی که با آنها مصاحبه کردم از عبارت “آیا این 93 سنت است یا 96 سنت؟” برای مهار درگیریهای سریعتر این عبارت پس از تماشای یکی از اعضای والدین این زوج برای بحث در مورد اینکه آیا چیزی 93 یا 96 سنت هزینه دارد ، ایجاد شد.
من شیفته این هستم که چگونه یک شی تصادفی می تواند نمایانگر یک تجربه مشترک بین افراد باشد. مانند قطعه اسفنجی آبنبات بادام زمینی سیرک نارنجی که هریک از ما در گروه دبیرستان در همان مقطع دبیرستان توسط همسالان خود در روزی که از پایان نامه خود دفاع کردیم ، ارائه شد ، یک “جایزه” کوچک که مواد نگهدارنده زیادی داشت و تقریباً چهارده در قفسه دفتر من ماندگار شد. سال ها. مشاوران و دانش آموزان بی شماری در آن سال ها پرسیدند: “چی … ام … چرا … بادام زمینی سیرک دارید … در کنار … با کتاب های خود؟” یک سخنرانی کوچک در مورد قدرت ایجاد معنا در روابط ما و اینکه چرا بازیگوشی و سرگرمی-در هر شکلی-واقعاً برای آنها مفید است.
هر یک از این آیین های بازیگوش ممکن است لحظات احمقانه و بی اهمیت به نظر برسند. برعکس: آنها راههای عمیقی برای تغذیه روابط ما هستند و آنها را با شادی و حساسیت های مشترک تزریق می کنند. آنها در گفتار یا تکرار خود به ما یادآوری می کنند که چگونه یکدیگر را می شناسیم به گونه ای که فقط ما ، اعضای جهان مشترکمان ، می توانیم و می توانیم انجام دهیم.
بیشترین سرگرم کننده تحقیقی که من انجام می دهم ، به معنای واقعی کلمه ، زمانی است که زوج ها ، خانواده ها یا گروه های دوستی که با آنها مصاحبه می کنم بازی های احمقانه ، خلاقانه و غریبانه ای را که در زندگی خود می بافند نشان می دهد. یک دوست و همسرش مسابقه ای دارند که در آن فریاد می زنند یا پیام می دهند “پیدا کنید!” – یک مسابقه بازیگوشانه برای این زوج خارج از خانه ، یک بازی مداوم که می تواند بهترین سنگ عقیق یا سنگ را پیدا کند.
همین زوج یک بازی روزانه دارند – یکی با فرزندان خردسال خود به اشتراک می گذارد – در ایجاد خلبان های احمقانه: ترکیب دو کلمه در جالب ترین یا بدترین ترکیب ها. به تازگی ، کودک هفت ساله آنها مشاهده کرد که چون رنگ مورد علاقه مادر آبی است و پدر نارنجی ، “تو نارنجی هستی!”
آیین های بازیگوشانه مردم در زندگی و مطالعات من برای روح شخصی و حرفه ای من بسیار مفید است. من نمی توانم به اندازه کافی از آنها استفاده کنم و می دانم وقتی به یک مرکز مصاحبه عجیب و غریب رسیده ام ، هنگامی که یک زن و شوهر فاش می کنند از خلال دندان برای نوشتن یادداشت های سکسی برای یکدیگر در بالای یک کوزه بادام زمینی بدون مزاحمت استفاده می کنند. یا دو خواهر بزرگسال که وقتی بتوانند با هم باشند ، مراسم خود را در پخش برنامه های آشغال در حالی که موهای پای یکدیگر را می کندند ، ساعت ها ستایش می کنند. و ساعت ها
بله ، برخی از ما این مطالب را مطالعه می کنیم ، که بینش مبتنی بر شواهد را ارائه کرده است چرا بافتن بازی – چرا کمی بیشتر تجلیل کنید – به تعاملات روزانه خود نه تنها برای ما بزرگسالان مهم است بلکه ضروری است.
طبق تعریف ، بازی a نیست سازنده فعالیت. گاهی اوقات ، همانطور که آموخته ام ، تعاریف حرف آخر را نمی زنند.
در حقیقت ، بیش از چهل سال تحقیق در حال حاضر آنچه را کودکان به طور غریزی می دانند آشکار می کند: موارد بسیار مهمی وجود دارد کار در حال انجام در بازی مخصوصاً برای روابط ، بازیگوش در ایجاد و حفظ پیوندهای عالی و سالم ضروری است. به نظر می رسد بازیگوشی ، حماقت و حتی دوزهای مناسب هوس با رضایت بیشتر از روابط ، افزایش احساس اعتماد بین افراد و ارتباطات قوی تر مرتبط است.
به نظر می رسد بازیگوشی ، حماقت و حتی دوزهای مناسب هوس با رضایت بیشتر روابط ، افزایش احساس اعتماد بین افراد و ارتباطات قوی تر مرتبط است. و من فقط در مورد روابط عاشقانه صحبت نمی کنم.
و من فقط در مورد روابط عاشقانه صحبت نمی کنم. ایجاد خنده ، شادی و بازیگوشی در هر رابطه ای – با دوستان و خانواده ، با همکاران و همسایگان – کاری ظریف و عمیق انجام می دهد. این باعث ترشح هورمون های احساس خوب می شود. و چه کسی عاشق یک تزریق خوب اکسی توسین یا یک دوز خوب قدیمی دوپامین نیست؟ البته این یک سوال بلاغی است. از آنجا که ما انسان ها پستانداران نسبتاً ساده و بسیار قابل پیش بینی هستیم: ما لذت و پاداش را می خواهیم و به دنبال آن هستیم. ما به دنبال اجتناب از درد و مجازات هستیم.
شاید به همین دلیل است که تحقیقات در مورد بازیگوش نشان می دهد که چگونه برای ما شخصاً می تواند سلامت روانی ، خلاقیت و کاهش استرس را بهبود بخشد. و از نظر رابطه ای ، بازیگوش یک عامل اثبات شده در روابط قدیمی بهتر و طولانی مدت است ، نه تنها به این دلیل که این روش برای زوج ها استفاده از ترمز در هنگام تشدید درگیری نیز اثبات شده است. عزیزم آن 93 یا 96 سنت بود؟
علاوه بر این ، تحقیقات در مورد خنده و طنز نشان می دهد که وقتی می خندیم ، ترس ما کمی خلع سلاح می شود. ما برای شنیدن نظرات دیگران تمایل و تمایل بیشتری داریم ، حتی اگر آنها با نظرات ما مخالف باشند. ما در پیوندهای خود احساس سرزندگی بیشتری می کنیم. عصبانیت سریعتر آزاد می شود. و خنده حتی به ما کمک می کند تا دیگران را سریعتر ببخشیم.
وای ، درسته؟
خنده حتی به ما کمک می کند تا مانند انسانها مقاوم تر شویم و بهتر بتوانیم از تیرها و تیرهای زندگی به عقب برگردیم و جلو برویم. در یک کلام ، بازی در بزرگسالی اختیاری نیست. بازی قدرتمند است این امر به ویژه در روابط ما ضروری است. و می دانید چه چیزی در یادگیری مجدد این حقیقت عالی است؟ در حال حاضر در شماست کودک درونی شما ، که نیازی به آموزش بازی نداشت ، تنها یک پاپ کورن یا سفر به “ملکه لبنیات” دارد.
سرگرم کننده و احمقانه به عنوان راهی برای تقویت روابط خود؟ بله ، کار جدی است
کارول بروس (نام خانوادگی با “صلح” قافیه) استاد ممتاز در دانشگاه سنت توماس ، مینه سوتا است ، در حال مطالعه و نوشتن درباره روابط است. او به ایموجی ها بسیار مسلط است ، به وسایل پرانتزی علاقه دارد (منظورم این است که همه بچه های باحال این کار را انجام می دهند) ، و در حال شادی است که در حال لانه سازی خالی است (اگرچه به فرزندانش نگویید ، آنها فکر می کنند او همه گریه می کند). کتابهای او را بخوانید ، سخنرانی TEDx “آیا همه روابط آشفته هستند؟” و دوخت/طراحی او در www.carolbruess.com.